تاریخچه معلمی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1-       به طور اجمالی  تاریخ معلّمی ،رشته،آثاروامتیازات خود را معرفی کنید:

 

الهی سینه ای ده آتش افروز      در آن سینه دلی وآن دل همه سوز

 

 با نام خدا وبا تبریک سال جدید وبا سپاس ازاینکه این فرصت را برای بنده ارزانی داشتید تا به سوالات مطرح شده به قدر وسع خود م پاسخ بدهم، اگر بزرگان قصور وفتوری در لفظ و سخنان بنده ملاحظه کردند  به حکم  "اذا مرّوا باللّغو مرّوا کراماٌ"  رفتارخواهند کرد.

من در سال 1365 وارد تربیت  معلم شدم،در آن زمان تربیت معلم کنکور جداگانه ای داشت ،مثل امروز نبود،پس ازاتمام دو سال تحصیل درآن جا ، بلافاصله در دانشگاه پیام نوردر رشته ادبیات فارسی  قبول شدم، در حین تحصیل در دانشگاه ،در مدارس ابتدایی اطراف  تبریز مشغول خدمت بودم ،تا این که پس از اتمام دوره ی لیسانس در سال 1372 دردبیرستان به تدریس پرداختم ،عطش ادامه ی تحصیل هر روز شدت می یافت ،دایم این شعر متنبّی را با خود زمزمه می کردم: 

اذا غامرتَ فی شرف ٍ مروم ٍ              فلا تقنع بما دون النّجوم ِ

فطعم  الموتِ فی امر ٍ حقیرٍ               کطعمِ الموتِ فی امرٍعظیم   (1)

تا این که درسال 74 در آزمون کارشناسی ارشد پذیرفته شدم ودر پژوهشگاه علوم انسانی به تحصیل ادامه دادم ودر سال 77 از مؤسسه ی مذکور فارغ التحصیل شدم ،هم اکنون با سابقه ی 25 سال  در دبیرستان های تبریزمشغول انجام وظیفه هستم  ودر برخی مؤسسات آموزش عالی به صورت حق التدریس همکاری دارم،در تمام مقاطع تحصیلی رشته ی زبان وادبیات فارسی را ادامه داده ام،آثار قابل توجه وبه درد بخوری ندارم ،تصحیح مثنوی انتها نامه ی سلطان ولد (فرزند مولانای بزرگ)،مقاله ی نقد شعر وشاعری معاصر تحت عنوان : نقد ها را بود آیا که عیاری گیرند؟،" تأ ملّی برواژه ی گِل " در درس منصور حلّاج ،جامعه شناسی شعر شاملو ،طلوع شمس در آسمان قونیه ،تحلیل عارفانه ی مولانا از قیام عاشورا،ترجمه ی چند شعر از شاعران بزرگ اروپایی (وردزورث، ادگار آلن پو ،ویلیام باتلر، تی اس الیوت  و...) (2)

امتیازات خاصی ندارم که وجه تمایز بنده ازدیگران شود،جز اینکه در دوره ی   لیسانس چند ترم دانشجوی ممتاز شد م واز پرداخت شهریه معاف شدم وهمچنین در مقطع فوق لیسانس دانشجوی ممتازی بودم واستادان بنده ازجمله آقای دکتر پورنامداریان ازجهت علمی، ارادت خاصی  به حقیر داشتند وپیوسته آرزوی شان ادامه ی تحصیل بنده درمقطع دکتری بود،متأسفانه تا به امروز این امر محققّ نشده تا خدا چه خواهد.

"اگر به زلف دراز تو د ست ما نرسد    گناه بخت پریشان ودست کوته ماست"(3)

2-       معلّم موفق را چگونه تعریف می کنید؟

به نظرم کسی است که اولاٌ هم یاد بدهد هم یاد بگیرد، به این مفهوم که هرگز خودرا بی نیاز ازمطالعه و آموختن نبیند ،پیوسته در طلب علم باشد،به قول فرزانه ی طوس:

 ز هر دانشی چون سخن بشنوی       زآموختن یک زمان نغنوی

ثانیاٌ مطالعاتش بروز باشدتا بتواند سؤالات نسل امروز را پاسخگو باشد.ثالثاٌ  نقد پذیر باشد واز نقد وانتقاد نهراسد چون نقد محک و جوهر  آموزش است، به قول شیخ شیراز :"متکلّم را تا کسی عیب نگیرد ، سخنش  صلاح  نپذ یرد." ( 4) این سخن مربوط به قرن هفتم است ، در حالی که در برنامه های آموزشی ما جایش خالی است.

3-       ویژگی های بایسته ی دبیر ادبیات چیست؟

 

اولاًعاشق باشد به مفهوم عشق لاهوتی یا به تعبیری دیگرد یوانه،دیوانه از جنسی که افلاطون آن را نتیجه نیروی  زیبایی به نام عشق می داند  ثانیاً ذوق ادبی دراو درونی شده باشد، شعر وهنر اگر وسیله ی ارتزاق واقع شد ضایع است وبنیاد بر انداز.ذوق وروح وشعور ادبی رادرخود باور کند،اگر معلّم ادبیات هنر مند و باخبراز روح شعر باشد نمی گذارد موجود زنده (شعر) به یک شیء بی مصرف وبی جان بدل شود مثل شی موزه ای؛ ثالثاً در کنار معلومات ادبی اگر بیانی گیرا وجذّ اب داشته باشد،زهی سودا ،از تغییر ذ ائقه ها ترسی نداشته باشد،نیمه خالی لیوان را نبیند،سایه روشن ذوق ها را خوب رصد کند،چهره ی زیبایی از خود در ذهن ها به تماشا بگذارد،زیرا که  یادهارا می توان در ذهن ها دوباره زنده کرد،"خاموشی ،سر آغاز فراموشی است". در تدریس متون ادبی به ویژه شعر خود رادر فضای عاطفی آن شعر قرار دهد ،علاوه بر این ها با مواد تدریس آشنایی وبر متن وفحوای آن ها درایت داشته باشد،به مقتضای حال و مقام سخن بگوید واز افادات بی جا  واظهار فضل که مایه ی ملال وخستگی وپرت شدن از هدف های اصلی است ،بپرهیزد. سخنی از مرحوم قیصر امین پور به خاطرم آمد که در یاد نامه ی مرحوم اخوان گفته است به جاست این جا نقل شود: زیبا باش تا تو را بسرایند،راست باش تا تو را بستایند.

4-       چه روش های بد یعی در تدریس داشته اید؟

بنده روش خاصی نداشته ام سعی کرده ام اول از همه مخاطب را بشناسم ،درفرایند ارتباط، مخاطب شناسی اصل برهمه چیز است،بیشتر از شیوه ی سؤال وجواب استفاده می  کنم ،از مخاطبانم می خواهم  تا مفاهیم کتاب را به صورت سؤالات متنوع طرح کنند وخودشان به صورت استقرایی جواب دهند ودر پایان جلسه جمع بندی کنند، واژه های عبارتهای  مهم را درحین تدریس مشخّص می کنیم واز آنها می  خواهم  که معنی آنها را از فرهنگها وواژه نامه ها بیابندو در کلاس ارائه کنند.تدریس  را براساس درک معنی ومحتوا متناسب با استعداد فراگیران ارایه  می کنم .

5-       از خاطرات به یاد ماندنی دوران معلّمی ،نمونه ای را ذکر کنید.

اوّل مهر72 واولین روزی بود که باید به طور جدّ برسر کلاس درس حاضر شده ودرس بحث انگیز"عروض وقافیه" در یکی از کلاس های رشته ی علوم انسانی راشروع می کردم ،همین که خواستم اتاق دبیران را ترک کنم ،یکی از معلّمان که قبلاً معلم خود من هم شده بود، مرا صدا زد وگفت:" فلانی اگر به کلاس مورد اشاره می روی، خدا به فریادت برسد ،چون اغلب شان  اراذل واوباش هستند ودمار از روزگارت در می آورند".بنده چون تجربه تدریس داشتم ولی نه در کلاسهای بالاتر،به خدا توکل کرده وگفتم آقای .... باشه ماهم "به شعبده دستی برآریم"،دل به دریا زدم وبا کمال خون سردی به کلاس رفتم با خود گفتم ،اگر عاشق کارم باشم می توانم نتیجه بگیرم ،هر خسی نمی تواندزندگی طو فانی داشته باشد،فلک مملکت کی دهد رایگانی؟ ، سرانجام ، عشق کار خودش را کرد،آن چنان در این وادی با شوق ونیاز قدم برداشتم که اغلب آن" اراذل واوباش "  ،سر از کنکور دانشگاه دولتی درآورده ودر رشته های قابل قبول علوم انسانی به تحصیل ادامه دادند وحالا برای خودشان کسی شده اند.

 شیشه نزدیک تر از سنگ ندارد خویشی    هر شکستی که به ما می رسد از خویش تن است....

6-       مهم ّترین شاخصه های (محاسن ومعایب ) کتا ب های درسی  به نظر شما چست؟

کتاب های درسی ما در زمینه ی ادبیات ،از هر حیث نیازمند یک تغییر وتحول است ،هم در محتوا وهم در کمیّت چه این کتاب ها بجز چند درس سالیانی است که با همین مضامین  تکراری تدریس می شوند،،عیب عمده وغالب این کتاب ها  ،پرداختن به مباحث ومتونی است که شاید در دوره های قبل نیز دانش آموز آن ها را خوانده ویا شنیده است ،درست است که گذشته چراغ راه آینده است،ولی نسل امروز سخن امروز را می فهمد وباورها و پنداششت های جدید می تواند راه گشای زندگی آنها باشد،ما دراین کتاب ها اغلب برای گذشته می خوانیم ومی نویسیم،جای ادبیات معاصر آن چنان که باید خالی است،چرا از نوشتن برای فردا بیم داریم،آثار سعدی ودیگر بزرگان خیلی گران قدر است امّا این آثارنباید مانع از موجودیت ما باشد، به قول بزرگی"تابوت سعدی، گاهواره ی ما را خفه می کند"در اغلب متون ادبی ما ،عصر ششم وهفتم بر عصر ما مسلّط است ،در حالی که همین نویسنده ی قرن هفتم به ما می گوید"هر که آمد عمارتی نو ساخت"باید در زمان خودمان آن قدر استقلال وتجدد به خرج دهیم که سعدی ها در زمان خودشانبه خرج دادند،امواج متراکم ادبی را در یک حوض کم حجم محبوس نکنیم ،

در سهای  بی رمق و بی روح  ودر حال احتضار را از همین کتاب های مقطع دبیرستان  به یک سو نهیم وبا گزینش دروس پویا و جاندار روح دوباره ای در کالبد مرده ی آن بد میم ،در بیشتر دروس ادبیات اصل مخاطب شناسی فراموش شده است،آن  فخامت واستواری  زبان درآن ها یافت نمی شود،به نظر می رسد ،این درس ها به نظر بنده آن چنان قریحه پسند ومخاطب پسند نیستند ؛ ذیلاً به پاره ای ازآن ها اشاره می شود:

خون خورشید در کتاب سال اول که پر است از استعاره ونما د.

میر علمدار،اصلاً در چه قالبی سروده شده است ؛ این سؤال اغلب بچه هاست؛

بچه های آسمان،در ادبیات نمایشی، اغلب فیلمش را دیده اند.

باغ من که زبان رمزی  و سمبلهایش در پایه ی دوم دبیرستان ، قابل تأمّل است،

در سایه سار ولایت ( ادبیات دوم ) که مجموعه ای عظیم ازصور خیال وتلمیحا ت گسترده را با خود ید ک می کشد.

مجموعه های شعر،  بانگ جرس،هجرت، آفتاب پنهانی، نیاز روحانی در کتاب سال سوم

در کتاب های زبان فارسی ،آوردن مباحث تکراری(زمان افعال )،تناقض گویی در تشخیص فعل مرکب ،نداشتن نکات کاربردی -  شبیه آنچه که آقای دکتر غلامحسین زاده در قسمت دوم کتاب "راهنمای ویرایش"بدان ها اشاره کرده است،به هرحال به نظر بنده اینها مواردی بود  که نیازبه  باز نگری ودقّت دارند.

7 – نظر تان در باره ی مجلّه ی رشد آموزش زبان وادب پارسی چیست؟

واقعا برای معلمان شاعر ونویسنده ،قدم فرخنده ای است ،لااقل  معلم برای نوشته هایش ملجأ وسرپناهی می یابد  که بتواند درآن  مطرح کند ،در حقیقت  این نشریه ،چراغ روشنی بخش وصلای عام برای  اکثر اصحاب قلم  است،هرکسی می تواند در چارچوب اهداف نشریه وتضارب افکار وایده هایش  قلم فرسایی کند،توصیه ی بنده این است که هر از گاهی از بزرگان سخن واستادان  ادب پارسی گفت وگویی یا اثری آورده شود تا بیشتر گران سنگ و   پر بارباشد،همان کاری که  ماه  نامه ی" کتاب ماه "اجرا می کند. .البته در همین شماره های اخیر نشریه به این امر همت گمارده است.                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                            . 

8-       یکی از آثار شاخص خود( کتاب  یامقاله )را معرفی کنید.  

در یکی از شماره های همین نشریه  (شماره 86 )مقاله ای داشتم با عنوان "نقد ها را بود آیا که عیاری گیرند ؟"

بنده در این مقا له ، عیاری برای نقد شعر معاصرومتعهّد  ارایه کرده ام و درآن سعی کرده ام وظیفه ی شاعرامروز را در جهانی که زندگی می کند،باز گو کنم و این نکته را یاد آوری کنم که امروز هرشاعر خوب ومتعهد در درجه ی اول منتقد آثار خویش است، چرا که شعر دیگر مثل گذشته برای او ابزار ترفیع رتبه نیست بلکه ابزار اندیشه وقدرت سنجش واقعیات اجتماع است.او فریاد گر دردهای انسان گم شده در زوایای پنهان هویت  وتناقض است،اگر پاره ای نا شاعر(به تعبیر استاد شفیعی کدکنی) بخواهند جای  پایی در تاریخ برای خود باز کنند ،بی گمان  از گردونه ی زمان خارج شده وپس از انقضای تاریخ  مصرف شعرشان ،مرگ  شعراین قبیل نا شعرا  قبل ازمرگ  خودآن ها فرا خواهد رسید ،"وَیل  ٌللمکذ ّبین !" .در پایان از همه ی شما سروران ودست اندر کاران مجله ی رشد آموزش زبان  سپاس گزارم......

         سر نامه ی تو ماها! هفتاد ودو دفتر شد          وآن زهره ی حاسد را هفتاد ودو دف ،تر شد (5 )

                                                                                                                                                                                                                                                                                                

پانوشت:

1-       جواهر الأ د ب،جلد2، ص 219

2-       مورد آخر درمرحله ی ویرایش است.

3-       دیوان حافظ ،چاپ قزوینی ،غزل شماره 23

4-       گلستان ، باب هشتم

5-       کلیّات شمس به نقل از موسیقی شعر، دکتر شفیعی کدکنی، ص 404     

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد